بسم رب الشهدا و صدیقین ...
نویسنده: مردآشوب- شاعر
چهارشنبه 9 خرداد1386 ساعت: 12:17
سلام دوستان هم باورم
در نظرات خواسته بودید که از اشعار دفاع مقدسی ام براتون بریزم یه کار آزاد نه چندان فنی (از لحاظ شعری)براتون میزارم که بنا به یکی از خاطراتم سرودم (تقدیم به شهید عزیز مختار) و اما خاطره من که منجر به سرودن این کار شد.
اسمش مختار بود تک فرزند یه خونواده مذهبی روستایی درخراسان پدرش کشاورز بود و این پسرو خدا در 40 سالگی بهش داده بود مختار از 10 سالگی به تهران آمده بود و شاگرد یه میکانیکی در میدان شوش تهران بود و توی مغازه می خوابید وتمام در آمد کمی رو که داشت خرج پدر و مادر پیرش میکرد چون اونها فقیر بودن وپیر و پدرش کشاورزی مختصری داشت در سن17 سالگی به جبهه اومده بود و 2 سال بود که در یکی از گردان های لشگر محمد رسول الله (ص) آرپی جی زن بود.
من هنوز به یاد دارم
روی سیم خاردار خوابیدنت را
زیر رگبار سهمگین گلوله ها
هنوز بیاد دارم
که تیر های رسام دوشکا
چگونه تو را به سیم خاردار دوختند
یادم هست دلاور
یادم هست
که چهار صد مرد اهورایی
پا بر عرش شانه هایت گذاشتند
تا از نقطه رهایی بگذرند
یادم هست برادر
من یادم هست
ولی دختر همسایه یادش نیست
چون هنوز به دنیا نیامده بود
شاید اگر فیلم آن رشادت را دیده بود
دگمه های مانتو اش را گم نمی کرد
شاید اگر من به جای شعرهای عاشقانه برایش از تو می گفتم
روسری اش را یک وجب جلو می کشید
تو عمار بودی و من سعد ابی وقاص
تو شهید شدی و من در کنج عزلت اوستا خواندم
نامحرمان مرا در پیچ و خم زند گی ام گم کردند
ولی من هنوز یادم هست
شلمچه هم تو را به یاد دارد
حتی باد هم آن شب
موهای خون آلودت را شانه می زد
ولی بوقلمون صفتان
نامحرمان اهل باد
تو را بیاد ندارند
دیگر نام تو را بر کوچه هایشان نمی گذارند
کلاس شهرشان بالا رفته
ستاره های لوس آنجلس را فداکار تر از تو می دانند
ولی من هنوز بیاد دارم
یادم هست دیپلم هم نداشتی
سردار هم نبودی
تو را فقط با پیشانی بند یا حسین ات می شناختند
سیاستمدار هم نبودی
چون کم حرف می زدی
از رابطه با امام زمان می گفتی نه با آمریکا
تو حتی نصف جیره غذ ایت را می بخشیدی
پس آقا زاده هم نبودی
چه رسدبه رشوه و اختلاس میلیاردی
دهقان زاده بودی و تنها فرزند خانواده
و عصای دست پدر پیرت
پدرت می گفت ،خودت را به خیش می بستی
تا زمین را شخم بزنی
و آن شب خودت را به سیم خاردار بستی
تا یارانت را درو نکنند
اصلا روی سیم خار دار خوابیدن مال دهقان زاده هاست
آقا زاده ها که روی اسکناس می خوابند
من هنوز به یاد دارم
میدان مین را می گویم
میدان ونک را هم هروز می بینم
و برجهایی را که مهریه زنانشان کرده اند
راستی از پدرت چه خبر؟
خدا کند لا اقل به جای تو یک تراکتور قسطی
به او داده باشند
تا زمینش را شخم بزند
خدا کند!!!
منظورم از این خاطره فقط این بود که بدانید مختارها اینطوری ایرانو حفظ کردند
با خون
در تمام این بحث ها من نوعی نخواستم خودم رو به رخ کسی بکشم
و هرجا من یا ما گفتم منظورم خودم من نوعی نبوده است
با تشکر از همه دوستان عزیزم
اما عزیزانم آن مدینه فاظله که شما دنبالش هستید آزادی -استقلال -شرف -برادری
عدالت مساوات و غیره رو ما در جبهه دیدیم و بس اونجا نهایت بود
نهایت